جدول جو
جدول جو

معنی آل کرت - جستجوی لغت در جدول جو

آل کرت
(لِ کَ)
طبقه ای از ملوک شرق ایران از نژاد غوریان که از 643 تا 791 ه. ق. حکومت رانده اند و پای تخت آنان هرات بود. سرسلسلۀ این دودمان شمس الدین محمد دخترزادۀ ملک رکن الدین، و او بزمان جدّ خویش رکن الدین یکی از سران سپاه و از مقربین چنگیز بود (643-676) ، و پس از او رکن الدین کهین پسر شمس الدین محمدبجای او نشست (677-705) ، و بعد از رکن الدین کهین پسر او فخرالدین بمقام پدر رسید (705-706) ، چهارمین فرمانروای این سلسله غیاث الدین پسر فخرالدین است (707-729) ، و پنجمین آنان شمس الدین محمد 729-730) ، ششمین ملک حافظ 730 -732) ، و هفتمین این دوده معزالدین حسین است 732-771) ، و پس از او پسرش غیاث الدین جای پدر گرفت (771-783) ، و او را امیرتیمور گورکان مغلوب کرده و با پسر بماوراءالنهر فرستاد و در آنجا در 787بامر او بقتل رسیدند و سلسلۀ آل کرت منقرض گردید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کِ)
دهی از دهستان کرچمبو است که در بخش داران شهرستان فریدن واقع است و 298 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(کَ کُشْ وَ)
دهی از دهستان تمین است که در بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُ ذَ)
دهی است از دهستان شمیل بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع در 66000گزی شمال خاوری بندرعباس، سر راه مالرو سیاهو به شمیل. هوای آن گرم و دارای 76 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن خرما است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(تَ کُ)
دهی از دهستان میرزاوند است که در بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گُ کَ مَ نِ)
دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 5500گزی خاور مراغه و 3هزارگزی شمال راه شوسۀ مراغه به میانه. هوای آن معتدل و دارای 101 تن سکنه است. آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات و نخود است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مُ عِزْ زُدْدی)
حسین بن ملک غیاث الدین هفتمین از ملوک آل کرت. وی به سال 732 هجری قمری پس از برادر خود ملک حافظ در هرات به امارت نشست و چون سلطان ابوسعید بهادرخان درگذشت ملک معزالدین بالاستقلال قدرتی یافت و خطبه به نام خویش خواند. و به سال 742 با وجیه الدین مسعود سربداری به جنگ پرداخت و بر او غلبه یافت. ملک معزالدین 39 سال سلطنت کرد و به سال 771 درگذشت. و رجوع به آل کرت و حسین کرت در همین لغت نامه و حبیب السیر چ خیام ص 380 و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
مهره هایی که عوام برای دفع چشم و اجنه به خود بندند، مهره
فرهنگ گویش مازندرانی
برای ساختمان پایه ی پل محدوده ای را با پرچین محصور می نمودند
فرهنگ گویش مازندرانی
ناحیه ای از بخش کلارستاق چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
کوزه ی روغن از جنس سفال
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع چهاردانگه ی شهریاری بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
کلوخ
فرهنگ گویش مازندرانی